English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6663 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
weighted least square method U روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
two stage least squares method U برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
least squares estimates U براورد حداقل مربعات
two stage least squares method U روش حداقل مربعات دومرحلهای
ordinary least square method U روش حداقل مربعات معمولی
parameter estimation U تخمین پارامترها
parametric U عمل تنظیم پارامترها برای نرم افزار
paramterization U عمل تنظیم پارامترها برای نرم افزار
parameter U زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameters U زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
config.sys U در -MS DOS فایل متن مشخصاتی که حاوی دستوراتی برای تنظیم پارامترها و بار کردن نرم افزار درایو است
parameters U استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter U استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
at least [no less than] [not less than] <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
at a [the] minimum <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
minimim wage law U قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
econometrics U اقتصادسنجی
econometric model U الگوی اقتصادسنجی
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
mobilization base U حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
estimably U بطوریکه بتوان تخمین تخمین زد
sum of squares U مجموع مربعات
least squares U کوچکترین مربعات
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
sum of squares of residual U مجموع مربعات باقیمانده
ordinary least squares U کمینه مربعات خطی [ریاضی]
ordinary least squares [OLS] U کمینه مربعات خطی [ریاضی]
country file U فایلی در سیستم که پارامترها
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
orthogonal U ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
assembles U درج توابع کتابخانهای مشخص یا ماکروها یا پارامترها در یک برنامه
assembled U درج توابع کتابخانهای مشخص یا ماکروها یا پارامترها در یک برنامه
assemble U درج توابع کتابخانهای مشخص یا ماکروها یا پارامترها در یک برنامه
condition U اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
formatter U برنامهای که متن را به حالت جدیدی تبدیل میکند طبق پارامترها یا کدهای توکار
weightlessness U بی وزنی
equiponderance U هم وزنی
arrhythmic U بی وزنی
gravity dam U سد وزنی
weighted U وزنی
hexametric U شش وزنی
weighting coefficient U ضریب وزنی
tetrameter U چهار وزنی
gravity spillway dam U سد سرریز وزنی
weighted score U نمره وزنی
gravity wall U دیوار وزنی
monometer U شعر یک وزنی
hollow gravity dam U سد تهیده وزنی
gravity battery U باتری وزنی
divisions U گروه وزنی
division U گروه وزنی
massive arch dam U سد قوسی وزنی
gravimetrical analysis U تجزیه وزنی
weight percent U درصد وزنی
weighted average U میانگین وزنی
gravimetric factor U ضریب وزنی
weighted average U متوسط وزنی
gravity abutment U گرانپایه وزنی
gravity arch dam U سد قوسی وزنی
gravimetric analysis U تجزیه وزنی
daedman U مهار وزنی
weighted mean U میانگین وزنی
weight function U تابع وزنی
gravity drop U زنگ احضار وزنی
imponderability U بی وزنی غیر محسوسی
weigh batcher U اندازه گیر وزنی
masonry weir U بند بنایی وزنی
hexameter U شعر شش وتدی یا شش وزنی
tandem roller U غلطک وزنی پشت سر هم
h does not w.much U چندان وزنی ندارد
gravity dam of triangular section U سد وزنی با نیمرخ مثلثی
classes U گروه وزنی ورزشکار ممتاز
blank verse U شعر بی قافیه پنج وزنی
ounce U مقیاس وزنی برابر5301/13 گرم
ounces U مقیاس وزنی برابر5301/13 گرم
ton U واحد وزنی برابر با 0001کیلوگرم
tons U واحد وزنی برابر با 0001کیلوگرم
classed U گروه وزنی ورزشکار ممتاز
class U گروه وزنی ورزشکار ممتاز
bantamweight U مقیاس وزنی درحدود 811پوند
classing U گروه وزنی ورزشکار ممتاز
available payload U فرفیت وزنی یا حجمی وسیله
weight average degree of polymerization U میانگین وزنی درجه بسپارش
weight average molecular weight U میانگین وزنی وزن مولکولی
initialize U تنظیم مقادیر یا پارامترها یا خط وط کنترلی به مقادیر اولیه اش تا امکان شروع مجدد برنامه یا فرآیند را بدهد
quintal U واحد وزنی معادل 001کیلو گرم
To bear heavy expenses. U سرب فلز سنگین وزنی است
metric hundredweight U واحد وزنی برابر 05 کیلو گرم
scaleweight U وزنی که اسب در مسابقه تحمل میکند
bushel U مقیاس وزنی است معادل 4پک
bushels U مقیاس وزنی است معادل 4پک
minim U حداقل
min U حداقل
minimum U حداقل
minimally U حداقل
minimum stock level U حداقل
minimal U حداقل
minims U حداقل
pottle U پیمانه وزنی برابر نیم گالن رطل یکمنی
bandolite U ساختار سبک وزنی از چوب بالسا با روکش الومینیوم
minims U وابسته به حداقل
danger warning level U حداقل موجودی
minim U وابسته به حداقل
minimum charge U حداقل هزینه
least price U حداقل قیمت
neap tide U جذر و مد حداقل اب
global minimum U حداقل مطلق
minimum price U حداقل قیمت
least cost U حداقل هزینه
minimum range U حداقل برد
minimum size U اندازه حداقل
minimum wage U حداقل دستمزد
base wage rate U حداقل دستمزد
minimization U به حداقل رسانیدن
minimum elevation U حداقل درجه
minimum U حداقل کمینه
minimum charge U حداقل قیمت
bottom price U حداقل قیمت
price floor U حداقل قیمت
minimised U به حداقل رساندن
troughs U حداقل موج
trough U حداقل موج
minimizing U به حداقل رساندن
minimizes U به حداقل رساندن
minimized U به حداقل رساندن
minimize U به حداقل رساندن
minimising U به حداقل رساندن
relative minimum U حداقل نسبی
minimises U به حداقل رساندن
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
least cost combination U ترکیب حداقل هزینه
minimum subsistence level U سطح حداقل معیشت
thermal resolution U حداقل سنجش حرارت
minimum standard of living U حداقل سطح زندگی
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
minimum elevation U حداقل ارتفاع لوله
cost minimization U حداقل کردن هزینه
thermal resolution U حداقل اختلاف حرارت
minimum mortality U حداقل مرگ و میر
extremum U حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
meantide U حداقل جذر و مدهای اب دریا
minimum down payment U حداقل میزان پیش پرداخت
pilot line production U تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
short term U حداقل مدت تنبیه و زندانی
minimum elevation U حداقل درجه مربوط به مانع
on the deck U پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
amphiploid U دارای حداقل کرموسوم ارثی
double amplitude peak value U مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
neap U حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
cut off ratio U حداقل نرخ قابل قبول
skeleton crew U حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
minimum clearance U حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
estimates U تخمین
estimating U تخمین
estimate U تخمین
approximations U تخمین
approximation U تخمین
estimation U تخمین
estimated U تخمین
estimations U تخمین
surmising U تخمین
surmises U تخمین
surmised U تخمین
assessment U تخمین
underestimating U تخمین کم
assessments U تخمین
underestimates U تخمین کم
underestimate U تخمین کم
underestimated U تخمین کم
surmise U تخمین
efficiency point U حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
estimable U تخمین پذیر
guesstimate U تخمین زدن
guesses U تخمین زدن
estimated U ارزیابی تخمین
guesses U تخمین فرض
guessed U تخمین زدن
range determination U تخمین مسافت
guess U تخمین زدن
estimated U تخمین زدن
estimate U تخمین زدن
guesstimates U تخمین زدن
guesstimating U تخمین زدن
estimates U ارزیابی تخمین
guestimated U تخمین زدن
estimates U تخمین تقویم
guestimates U تخمین زدن
guestimating U تخمین زدن
guess U تخمین فرض
range sensing U تخمین مسافت
rough guess <idiom> U تخمین تقریبی
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com